جوجه طلاییجوجه طلایی، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
السای مامانالسای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات جوجه طلایی

شش ماهگی پررررر

نیم سالگیت مبارک قند و عسلم خداروشکر یک نیم سال گذشت و شما وارد ماه هفتم زندگی شدی نازنین دخترم. این روزا خیلی سریع میگذره . البته من همش منتظر این روز بودم. دیگه نوزادی تقریبا تموم شده و شما خانومی شدی. من و بابا رو میشناسی و ازونجا که شیطون و بازیگوش شدی شیرینترم شدی. واکسن 6 ماهگی رو زدی و فقط یه کمی تب داشتی که زودی خوب شدی خدارو شکر. مامان جون چند روز پیش اومد خونمون. شما تازه از خواب بیدار شده بودی و مات قیافه مامان جون شده بودی. اما همین که لباساش عوض کرد یهو زدی زیر خنده و ذوق کردن و جیغ...الهی مامان قربون اون خوشحالیات بره. یه مدته که بهت فرنی و حریره بادوم میدم. شماهم خیلییی دوس داری و قاشقشم میخوای بخ...
23 دی 1393

آذر 93

خووووب جونم براتون بگه هفته پیش شنبه تعطیل بود و از اونجایی که مامان جون 3 روز روضه داشت ما یهویی تصمیم گرفتیم بریم همدان! این هم عکس شما تو ماشین:   روضه مامان جون هم خیلی شلوغ پلوغ بود. خیلیا هم میومدن که شمارو ببینن. مینا(دوستم) و مامانش، همسایه های مامان جون، زن عموهات و خیلی های دیگه اومدن که شمارو ببینن. همه بغلت میکردن و بوس و جیغ و ماشاالله و اسفند دود کردن آخر روضه!!!  این هم عکس شما و کیان تو اتاق باهم بازی میکردین بقیه هم روضه. مامان جون این چند روزه خیلی سعی کرد به شیشه عادت بده نمیدونم یاد گرفتی یانه.   بابایی شنبه برگشت چون م...
2 دی 1393
1